فردوسی و هنر سینما
نویسنده:
سید محسن هاشمی
امتیاز دهید
اين كتاب حاصل پاياننامه دكتراي سید محسن هاشمی است. هر چند بخشي از مطالب اين مجموعه درباره «فردوسي»، «شاهنامه» و «رستم» قهرمان اصلي شاهنامه به تازگي در قالب كتابي مجزا به چاپ رسيده است و باقي مطالب در كتاب «فردوسي و هنر سينما» ارايه خواهد شد.
توليد عاطفه و القاي انديشه از طريق تصاويرِ شعري، يكي از مهمترين ويژگيهاي شاهنامه است.
سازماندهي و عملكرد عناصر معناداري كه فردوسي براي مادي كردن مفاهيم از آنها بهره برده است، از مباني و اصولي تبعيت دارد كه هنر سينما نيز وامدار آن است. جستجوي اين عناصر در شعر فردوسي و دقت در چگونگي استفاده از آنها، خواننده شاهنامه را به سمت تصاوير، اصوات، و روايتگري سينما هدايت ميكند. اين نشان ميدهد كه هنر سينما از چه منابعي تاثير پذيرفته است.
مقدمه کتاب را بر اين فرض نوشتهام كه فردوسي، صدها سال پيش از پيدايش سينما با نگرشي تصويري و پويا وقايع داستانهايش را ساماندهي كرده است. شيوه پرداخت فردوسي در شاهنامه بر تركيب عناصرِ متعددي استوار شده است كه در چهار فصل طبقه بندي شده است.
در فصل اول با تمركز بر تشابهاتي كه بين تصويرآفريني فردوسي و هنر سينما وجود دارد، تلاش شده است تا در چهار بخشِ «صحنه پردازي»، «نور»، «رنگ» و «حركت» اين جنبهها مورد ارزيابي قرار گيرد. از مباحث طرح شده در اين فصل ميتوان نتيجه گرفت كه فردوسي از تمام بضاعتهاي بصري بهره جسته تا اثر ادبي خود را رويت پذير سازد. چنانكه سينما نيز با بهرهگيري از همين روشها سعي در مادي كردن مفاهيم دارد.
قابليتهاي صوتي مستتر در شاهنامه كه به سه بخش گفتار، موسيقي و جلوههاي صوتي تقسيم شدهاند، موضوع فصل دوم است كه طي آن ويژگيهاي صوتي هنر سينما با اثرِ فردوسي مقايسه ميشود. پيروي از منطق شنوايي انسان و اتكا به تجربيات صوتي او، عامل اساسي كاركرد صداي سينمايي در شاهنامه است.
در فصل سوم جنبههاي تدويني شاهنامه با ذكرِ مثالهايي مورد ارزيابي قرار گرفته و ميزان استفاده از اين صناعت و انواع آن در اثرِ فردوسي بررسي شده است. از مباحث مطرح شده در اين فصل اين نتيجه حاصل ميشود كه گزينش و چيدمان تاثيرگذارترين تصاوير شعري و تغيير مداوم منظر، ادبيات فردوسي را به تدوين سينمايي نزديك ميسازد، چنانكه ميتوان معادل برخي از جديدترين روشهاي تدوين سينمايي را در شاهنامه جستجو كرد.
فصل چهارم کتاب به مقايسه شيوههاي روايتگري در شاهنامه با هنر سينما و تاكيد بر موضوعاتي چون راوي، موقعيت، شخصيت و كشمكش اختصاص يافته است كه جنبههاي ديگري از قابليتهاي دراماتيك و سينمايي شاهنامه را آشكار ميسازد. از آنجا كه فردسي اصالتا راوي داستانهايي است كه از گذشتههاي دور مي آيند، ميتوان نتيجه گرفت كه آنچه برتري شاهنامه را نسبت به ديگر روايتها مسجل ساخته و باعث وانهادن نسخ راويان ديگر شده است، جنبه دراماتيك روايت فردوسي است كه با روايت سينما قرابت دارد.
هاشمي در سه فصل نخست بر داستان ويژهاي تاكيد نداشته و سراسر شاهنامه را مورد استناد قرار داده ولي در فصل چهارم به دليل ويژگيهاي روايي و داستاني «رستم و اسفنديار» بر اين كشمكش متمركز شده است تا به عنوان الگو و نمونه، نقطه عطف شاهنامه و محل اتصال بخش پهلواني و تاريخي اين اثر را برگزيده باشد.
بیشتر
توليد عاطفه و القاي انديشه از طريق تصاويرِ شعري، يكي از مهمترين ويژگيهاي شاهنامه است.
سازماندهي و عملكرد عناصر معناداري كه فردوسي براي مادي كردن مفاهيم از آنها بهره برده است، از مباني و اصولي تبعيت دارد كه هنر سينما نيز وامدار آن است. جستجوي اين عناصر در شعر فردوسي و دقت در چگونگي استفاده از آنها، خواننده شاهنامه را به سمت تصاوير، اصوات، و روايتگري سينما هدايت ميكند. اين نشان ميدهد كه هنر سينما از چه منابعي تاثير پذيرفته است.
مقدمه کتاب را بر اين فرض نوشتهام كه فردوسي، صدها سال پيش از پيدايش سينما با نگرشي تصويري و پويا وقايع داستانهايش را ساماندهي كرده است. شيوه پرداخت فردوسي در شاهنامه بر تركيب عناصرِ متعددي استوار شده است كه در چهار فصل طبقه بندي شده است.
در فصل اول با تمركز بر تشابهاتي كه بين تصويرآفريني فردوسي و هنر سينما وجود دارد، تلاش شده است تا در چهار بخشِ «صحنه پردازي»، «نور»، «رنگ» و «حركت» اين جنبهها مورد ارزيابي قرار گيرد. از مباحث طرح شده در اين فصل ميتوان نتيجه گرفت كه فردوسي از تمام بضاعتهاي بصري بهره جسته تا اثر ادبي خود را رويت پذير سازد. چنانكه سينما نيز با بهرهگيري از همين روشها سعي در مادي كردن مفاهيم دارد.
قابليتهاي صوتي مستتر در شاهنامه كه به سه بخش گفتار، موسيقي و جلوههاي صوتي تقسيم شدهاند، موضوع فصل دوم است كه طي آن ويژگيهاي صوتي هنر سينما با اثرِ فردوسي مقايسه ميشود. پيروي از منطق شنوايي انسان و اتكا به تجربيات صوتي او، عامل اساسي كاركرد صداي سينمايي در شاهنامه است.
در فصل سوم جنبههاي تدويني شاهنامه با ذكرِ مثالهايي مورد ارزيابي قرار گرفته و ميزان استفاده از اين صناعت و انواع آن در اثرِ فردوسي بررسي شده است. از مباحث مطرح شده در اين فصل اين نتيجه حاصل ميشود كه گزينش و چيدمان تاثيرگذارترين تصاوير شعري و تغيير مداوم منظر، ادبيات فردوسي را به تدوين سينمايي نزديك ميسازد، چنانكه ميتوان معادل برخي از جديدترين روشهاي تدوين سينمايي را در شاهنامه جستجو كرد.
فصل چهارم کتاب به مقايسه شيوههاي روايتگري در شاهنامه با هنر سينما و تاكيد بر موضوعاتي چون راوي، موقعيت، شخصيت و كشمكش اختصاص يافته است كه جنبههاي ديگري از قابليتهاي دراماتيك و سينمايي شاهنامه را آشكار ميسازد. از آنجا كه فردسي اصالتا راوي داستانهايي است كه از گذشتههاي دور مي آيند، ميتوان نتيجه گرفت كه آنچه برتري شاهنامه را نسبت به ديگر روايتها مسجل ساخته و باعث وانهادن نسخ راويان ديگر شده است، جنبه دراماتيك روايت فردوسي است كه با روايت سينما قرابت دارد.
هاشمي در سه فصل نخست بر داستان ويژهاي تاكيد نداشته و سراسر شاهنامه را مورد استناد قرار داده ولي در فصل چهارم به دليل ويژگيهاي روايي و داستاني «رستم و اسفنديار» بر اين كشمكش متمركز شده است تا به عنوان الگو و نمونه، نقطه عطف شاهنامه و محل اتصال بخش پهلواني و تاريخي اين اثر را برگزيده باشد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فردوسی و هنر سینما